Sunday, September 11, 2005

Old Friend


Old friend, so you're in trouble again
دوست قديمي دوباره ناراحت و پريشاني

you ask me today to try and find a little time
ميخواهي که مقداري از وقتم را با تو بگذر

Old friend, I'm coming through
دوست قديمي به سمت تو مي آيم

Old friend, yes I remember you, always a smile on your face
تو را به ياد مي آورم به همراه لبخند هميشگي روي چهره ات

Oh memory from years before, an old man and a little boy
و خاطره هايي از سالهايي که گذشت وپسري که به پيرمردي مبدل شد

Old friend, I remember you
تو را به خاطر مي آورم

You used to take me fishing down by the wishing well
هميشه مرا همراه خودت به چاه آرزوها ميبردي كه

One day you threw a wish in, and we listened while it fell
آن روز آرزويت را به داخل چاه پرت کردي و با هم به صداي افتادن آن گوش کرديم

And you made a wish
و تو آرزويي کردي که چنين بود:

When the years are heavy and my heart is growing cold
وقتي که زمان به کندي مي گذرد و قلبم به سردي مي گرايد

Well I wish when the evening comes
آرزو دارم وقتي که غروب فرا مي رسد

That there'll always be
تا هميشه

...Some old friend who'll miss me too
يك دوست قديمي باشد که دلتنگ يکديگر باشيم

Well I do, so old friend I'm coming through
قبوله!!! من به سمت تو ميام

Yes, for you I'll always find the time
و براي تو هميشه وقت خواهم داشت

I'm here by your side, Oh, to the very end, Old friend
من اينجا تا هميشه و تا ابد در کنار تو خواهم بود

I miss you too...My dear old friend
من هم دلتنگ توام دوست عزيز و قديمي من

From a site

0 Comments:

Post a Comment

<< Home