اولش خواستم بنويسم " سلام بر ما در روزي كه سرباز شديم.. سلام بر ما در روزي كه سردوشي گرفتيم..."ا
ولي بعدش منصرف شدم...واسه همينم ديگه ننوشتمش!!ا
ولي بعدش منصرف شدم...واسه همينم ديگه ننوشتمش!!ا
آخه ما كجا و كردستان كجا!؟
بقول بچه ها..." مگه اونجا &&& ندارن كه حالا ما بايد بريم اونجا خدمت كنيم!"
بعد 8 روز يعني 9ام شهريور بايد خودمونو به يگان جديد معرفي كنيم
حالا موندم كه اين 8 روز مرخصي رو چطوري بگذرونم؟... نه مراسم صبحگاهي ،نه مراسم شام گاهي، نه رژه يي، نه به صف شدني، نه دستوري و......
تازه داشتيم عادت مي كرديما!اا
-----------------------------------------------
از فرصت هات استفاده كن، شايد ديگه فرصتي نشه.
3 Comments:
سربازی هم عالمی داره! از من که رفتم بپرس
:D
سلام
وحید خوبی که؟
من آره بابا حال میده.
عجب کیفی داره کردستان خدمت .
توی سمایی که به استخون آدم می رسه پست باشی .
اونم ساعت 4 صبح، که دنبونات صدایی شبیه چکش برقی می دن
آره جونم می فهمم.
هوا بس ناجوانمردانه سرد است… آی…
دمت گرم و سرت خوش باد !
سلامم را تو پاسخ گوی…در بگشای!
منم من…میهمان هر شبت … لولی وش مغموم.
منم من… سنگ تیپا خورده ئ رنجور.
منم … دشنام پست آفرینش… نغمه ئ ناجور.
نه از رومم نه از زنگم ،همان بي رنگ بي رنگم .
بيا بگشاي در،بگشاي،دلتنگم.
حريفا!ميزبانا! ميهمان سال وماهت پشت در چون موج مي لرزد.
تگرگي نيست ، مرگي نيست،.
صدايي گر شنيدي ، صحبت سرما و دندان است .
من امشب آمدستم وام بگذارم .
حسابت را کنار جام بگذارم .
چه میگویی که بیگه شد…سحر شد… بامداد آمد؟
فریبت میدهد …بر آسمان این سرخی بعد تر سحرگه نیست.
حریفا ! گوش سرما برده است این…یادگار سیلی سرد زمستان است.
و قندیل سپهر تنگ میدان ..مرده یا زنده…
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود…پنهان است.
حریفا! رو چراغ باده را بفروز … شب باروز یکسان نیست.
سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت.
هوا دلگیر..درها بسته …سرها در گریبان…دستها پنهان…
نفسها ابر…دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلورآجین
زمین دلمرده …سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است….
.
.
.
محسن جان كجايي ببيني كه چجوري شب و روز پست ميديم!
درجه كيلويي چند؟
Post a Comment
<< Home