ورود به " Network Marketing "
جهت ورود به ابن سیستم شما بایستی یک خرید اینترنتی از سایت مربوط به شرکت "کوئیست - آی" یا "کوئیست - نت" بعمل آورید!
در ابتدا شما یک اکانت یا همان TC به مبلغ 10000 هزار تومن در سایت شرکت باز می کنین و شناسه ی دوستتون رو به عنوان معرفتون به سایت اعلان میکنید تا اینکه به عنوان یکی از شاخه های ایشون (راست یا چپ) ثبت بشین.
حالا نوبت خرید کالاست... تورهای مسافرتی، سکه های خاص! ، محصولات بهداشتی و.. از جمله محصولات شرکت هستند.
قیمت خرید ها متفاوتند ولی جایی که ما کشونده بودن، خریدهاشون 13UV و به قیمت 8000$ معادل 8 میلیون و خرده ای خودمان هستش!
در واقع شما به عنوان یک مشتری و دوستتون به عنوان یک بازاریاب شرکت هستش! شاید جنسی که می خرید ارزشی بسیار کمتر از پولی که بابت اون پرداخت می
کنین داشته باشه!...ولی در ایران این خرید صرفا جهت ورود به سیستم صورت می گیره
اینکه پولی نداشته باشین اصلا مهم نیستش!.....این چیزیست که همواره در گوشتون می خوندند.
حالا این پول چطوری تامین میشه؟!.... چک؟ سفته؟ سرمایه ی خودتون؟!
نه...هیچکدوم از اینا نیستش!
اینجاست که قائده اهرم رو معرفی می کنن!
قائده اهرم اینه که از دوستان و ناآشنایان! حتی استاد و همکلاسی های دختر و دوست دخترو ... و حتی کسانی که شاید فقط یه بار دیدیشون ولی شمارشو دارین مبلغی رو واسه مدت 2-3 ماه قرض می کنین!
ولی اینجا یک قانون هستش و باید مطابق اون رفتار کنید!.... روشی که از اصول سیستم هستش و جواب داده !
این روش اینه که به طرف زنگ می زنین و با یک دروغ و با حالت غم و در عین حال با صلابت ازشون درخواست پول می کنین.
مثلا
شما: الو...سلام . چه خبر از تبریز؟!...
طرف: سلام...سلامتی! مگه تبریز نیستی؟!
شما: نه.. اصفهان هستم!...راسیتش اینجا به کمک بند "پ= پارت" یه کار خوب گیر اُوردم... حقوقش عالیه!... هودشم گفتن که واسه سربازیم امریه می کننم!
با یکی از دوستان یه خونه می خوایم رهن کنیم....10 تومن......5 تومن سهم منه و 5 تومن سهم دوستم.
الان 4.5 دارم و 500تومن کم اُوردم!
200 تومنشو روت حساب کردم!
طرف: والا عزیز می دونی که من وضعم اصلا خوب نیست! داشتم می دادم!
شما: بابا می دونم وضعت خوب نیست... ولی الان من تو یه شهر غریبم! به کمکت الان احتیاج دارم!...تا فردا پول رو می خوام!
<< نمی زاری طرف حرفشو بزنه! و تو رو توجیه کنه که پول نداره! ...... حق خودتو باید بتونی ازش بگیری!....بهش میگی که مگه یه دوست 200 تومن نمی ارزه!؟! ....باید دوستیش بهت ثابت بشه!!! اگه نداره باید بخاطر تو از بقیه قرض کنه!! >>
اونقدر بهش میزنگی که بالاخره از رو میره و بهت پول میده یا اینکه باهات اتمام حجت می کنه و جواب نمی ده!
خلاصه با این دروغ گفتن مصلحتی پول جور خواهد شد!... اگه هم فک می کنی که عمرا روت نمی شه زنگ بزنی و پول قرض کنی....... خوب یادت می دن! (من که اصلا روم نمی شد... به چند نفر از دوستام زنگ زدم که شکر خدا بد نشد!!!)
من خودم این مرحله بود که قفل کردم و گفتم دیگه ازم بر نمیاد..... پولی که با دروغ جمع بشه و دروغ هایی که هرچند به قوله خودشون مصلحتی بودن اساسی منو به خودم برگردوند!
منی که از دروغ بیزار بودم، حالا داشتم با دروغ گفتن از دوستام پول می خواستم... هرچند که سیستم این کار رو توجیه می کردش.
باز هم سیستم و دوستم که اون هم جزئی از سیستم شده بود، می خواستن منو توجیه کنن! یک توجیه منطقی!!
ولی این بار نشد! چون منطقی نداشتن جز توجیه خودشون! منم نمی خواستم خودم خودمو گول بزنم !
توجیه سیستم: شما می تونی پول دوستتو سر موقع برگردونی... در ضمن شما بعد یه سال به درآمد خوبی می رسین و می تونین این کارتون رو جبران کنین!..... شما بایستی دوستای واقعیتون رو بشناسین! در ضمن شما حق دارین از دوستتون پول بخواین! این حق شماست! .... اگه راستشو بگی که کسی بهت پول نمیده!.... بعد که پول دار شدی می تونی با عزت دست خونوادت، دوستات، نیازمندا رو بگیری و یه فرد مفید واسه کل جامعت باشی!..... در ضمن، با این کار دوستان شما نیز در پولی که شما بدست خواهید آورد سهیم خواهند بود!
.
.
شاید بپرسین این پول چقدری هستش که هی تکرارش می کنم!!..
با یه حساب دو دوتا و با در نظر گرفتن تلاش خودتون و کمک سیستم، شما می تونین بعد مدت یک سال به درآمد ثابت ماهانه20 میلیون تومان برسین!
منظور تلاش خودتون چیه؟! در ادامه به این مورد می پردازیم.
اگر شما ظرف مدت دو ماهِ اول بتونین دو نفر رو به سیستم وارد کنین و تعادل سمت راست و چپ رو برقرار کنید، شما مبلغ 3.5 میلیون تومان دریافت می کنید.( مطمئن باشین که این پول رو دریافت می کنید).در این مدت از طریق دوستتون باید آموزش هایی رو که طبقه بندی شده هستش رو یاد بگیرین و همون ها رو هم به دو نفری که خودتون وارد سیستم خواهید کرد یاد بدین. به شکل زیر توجه کنید... شما از این مرحله به بعد به ازای هر تعادل در سمت راست و چپ تان (افرادی که زیر شاخه هاتون وارد سیستم می کنن) 250$ پورسانت می گیرین.... تا اینکه به سقف 20میلیونی برسین!
من شنیدم که بعضی از سر شاخه ها شون تا هفته ای 375میلون رو میگیرن!...حالا بماند که در این میان این پول بهتون چجوری میرسه...و این که احتمال هپل و هپول شدنش هستش یا نیست!
شما در مراحلی که پول دریافت می کنید...در یکی از مراحل ( آفیسری) بایستی هزینه خوراک اعضای آفیس (تقریبا 12 نفر) و کرایه آفیس رو بمدت 2 ماه پرداخت کنید!......چون که شما در این مرحله درآمد خوبی خواهید داشت!
در مرحله بعدی بایستی یک گوشی HTC به قیمت حدود 1.5 میلیونی بخرین! و در مراحل بعدی باید یک ماشین بخرین!...اینا واسه اینه پایین دستی هاتون ببینن و مطمئن شوند که دوستشون به این پول رسیده و اونا هم می تونن برسن!
.
.
.
خلاصه کلام:
خودِ کار به خودی خودش بد نیستش. ولی چون که دیگران به نوعی ابزار کارت میشن و دروغ هم دست مایه کارت میشه و پولی هم که سرمایته حلال نیستش (چون با دروغ و دوز و کلک جمع شده ... ) پس حتی اگه میلیونر هم بشی بازم ارزشو نداره! چون قراره این پول رو سر سفره کسایی بزاری که شاید با شکم گرسنه بخوابن ولی لقمه حروم قاطی غذاشون نکنن.
+ بلایی که دوستتون سرشما آورد رو باید سر دوستاتون دربیارین تا کارتون پیش بره!
شما در وضعیتی خواهید بود که احتمالا میخواین دوست صمیمی تون رو وارد سیستم کنین! چونکه میخواین اون هم به موفقیت شما دست پیدا کنه!
در ضمن تا جایی که من دیدم ... اون بالا بالا ها معلوم نیستش که چه ساخت و پاخت هایی در کاره!
و اینکه شما کی خواهید توانست به اون مرحله برسین!
و خدا می دونه که تا شما بخواین به پولتون برسین، چندین میلیاردها تومن ارز از طریق شما و دایرکت هاتون از مملکت خارج میشه و...
یک خاطره هم عرض کنم و ختم منبر!!!
روز اول وقتی که به دوستم حامد که تو تهران هستش زنگیدم و راجع به "Network Marketing" ازش پرسیدم، در حین صحبت کردنم، همون دوستی که منو کشونده بود تهران... مدام ازم می خواست که حامد رو بپیچونم و باهاش زیاد صحبت نکم! من عصبی شدم و بهش گفتم که " دارم صحبت می کنم...برو کنار و تنهام بزار!"....مثل سریش ازم جدا نمی شد و می گفتش که " وحید! من به خاطر خودت می گم قطش کن!".....تا اینکه من بهش گفتم که " یا میری کنار یا ....و اینکه میرم ساکم رو بر می دارم و بر میگردم تبریز"
همین رو که گفتم تنهام گذاشت و رفت کنار.
یه ربع نگذشته بود که طرف زنگید به آفیس و کل جریان رو بهشون اطلاع داد!
.
.
بعد اینکه من برگشتم تبریز.... همون دوست عزیز، دو نفر دیگه از دوستای دیگر رو کشونده بود اونجا که شکر خدا هردوتاشون برگشتن.....فقط دلم واسش می سوزه،کاش میتونستیم ازونجا بکشیمش بیرون
posted by vahid @ 8:15 PM
6 comments
